راهی که لئوناردو دی‌کاپریو برای رسیدن به موفقیت طی کرد

ساخت وبلاگ

راهی که لئوناردو دی‌کاپریو برای رسیدن به موفقیت طی کرد

لئوناردو دی كاپریو در كودكی با معتادان و ولگردان همسایه  بود. 

پدر و مادرش در یك سالگی از هم جدا شدند. در چنین محیط نامناسبی رشد كرد؛ محیطی بدون امنیت كه می ترسید از خانه بیرون بیاید تا مبادا كتك بخورد...اما تبدیل به یكی از گران ترین و مشهورترین بازیگران سینمای جهان شد، كسی كه تنها یك فیلم او 20میلیون دلار به فروش رفت، كسی كه نه تنها توانسته جوایزی چون گلدن  گلوب را به دست بیاورد و چندین بار نامزد اسكار شود، بلكه به خاطر كارهای خیریه و محیط زیستی اش نیز تقدیرهای فراوانی را دریافت كرده است. 

شاید گمان كنید چنین داستانی تنها احتمال دارد در قصه های افسانه ای پرده نقره ای سینما اتفاق بیفتد، ولی لئوناردو دی كاپریو طی 38 سال گذشته نقش اول این داستان را بازی كرده است و توانسته از پست ترین محلات به اوج شهرت و ثروت برسد.

محیط كثیفی كه او در آن رشد كرد .

لئوناردو دی كاپریو جوان روی زمین نزدیكی خانه شان قوز كرده، سرش را میان دست هایش گرفته و خون از سر و صورتش جاری است. او تنها به خاطر یكی، دو دلاری كه در كیف پولش پنهان كرده  بود، از یكی از جوان های ولگرد همسایه شان لگدهای محكمی می خورد؛ البته بسیاری از اوقات هم این كتك خوردن دلیل خاصی نداشت و ولگردان تنها برای ترساندنش او را می زدند.

دی كاپریو در چنین محیطی بزرگ می شود. در یكی از محلات فقیرنشین كالیفرنیا كه از زاغه های هالیوود بود، او در كنار ولگردان و معتادان رشد می كند.

پدر و مادرش وقتی او فقط یك سال داشت، از هم جدا شدند و او تحت سرپرستی مادرش بزرگ شد. آن روزها پدرش داستان های كمیك زیرزمینی می نوشت و گاهی هم برای نمایش  همین داستان ها لئوناردو را به همراه می برد و بعضی اوقات با هم نقشی می گرفتند. مثلا یك بار برای اجرای نقش لباس هایشان را درآوردند و به تمام بدنشان گل  مالیدند و بعد با چند تا چوب روی صحنه  رقصیدند.

او كلاس های تابستانی هنرهای نمایشی را در دبستان دانشگاه سیدز در UCLA گذراند. او بازیگری را خیلی زود یعنی حدود 5 سالگی شروع كرد؛ در هر نقشی بازی می كرد، از نقشی بسیار كوتاه در مجموعه كودكانه رامپر روم گرفته تا آگهی های قوطی كبریت و شیر تا فیلم های آموزشی چون «چگونه با والدین معتاد خود رفتار كنید.» 

او كم كم پیشرفت كرد و توانست اجرای نقش هایی كوتاه را در سریال هایی چون روسین، سانتاباربارا و لسی به دست بیاورد و در نهایت در قسمت های آخر سریال «دردسرهای بزرگ  شدن» نقش یك پسرك بی خانمان را بازی كرد.

با دنیرو به سینما قدم گذاشت

در سال 1992توانست از بین 400 داوطلب بازیگری نظر رابرت  دنیرو را به خود جلب كند و برای نقش توبیاس وولف در فیلم زندگی بچه انتخاب شود، این فیلم مقدمه ورودش به سینما بود، فیلم داستان زندگی پسری بزهكار است. او در این فیلم نقش مقابل رابرت  دنیرو را برعهده داشت و توانست نسبتا خوب ایفای نقش كند.

هیچ گاه به دنبال جلب توجه نیست

به عكس  های دی كاپریو روی فرش قرمز نگاه كنید یا زمان هایی كه در حال مصاحبه  است یا عكس هایی كه پاپاراتزی ها در مسابقات بسكتبال از او گرفته اند، خودتان به خوبی متوجه می شوید كه در بیشتر آن ها یا ایستاده و دست هایش در جیبش است یا نشسته و دست به سینه  است. برخلاف دیگر بازیگرها او نمی خواهد از خود ژست های اغراق شده به نمایش بگذارد و نمی خواهد حرف های عجیب و غریب بزند تا بتواند توجه ها را به خود جلب كند. بلكه سعی می كند عكس این حالت ها باشد؛ یعنی بیشتر محتاط باشد؛ مثل كسانی كه می ترسند داشته هایشان را از دست بدهند.

 

هر فیلم اسكورسیزی؛ یك كلاس درس

بعد از فیلم زندگی بچه، دی كاپریو در یك مصاحبه گفت: 

«در این فیلم تمام توجه  من به دنیرو بود ، این كه چگونه تمركز می كند، چگونه قادر است بداهه گویی كند و...به تمام جزئیات پیچیده ای كه در او وجود داشت، با دقت نگاه می كردم و می آموختم.» 

اما مرشد او مارتین اسكورسیزی است و خودش اعتراف می كند: 

«من واقعا خوش شانس بودم كه در فیلم های او حضور داشتم؛ چون وقتی اسكورسیزی در صحنه حضور دارد و فیلم می سازد، نمی توانی از او چیزی یاد نگیری.»

جدیت امروز، فردا را می سازد

او همیشه به این نكته توجه می كند كه فیلم او برای همیشه باقی می ماند و كارهایش همانند سلول هایی سال های آینده او را خواهند ساخت. به همین دلیل و شاید هم كمی به خاطر روحیه  محافظه كارانه ای كه دارد، كار و حرفه اش را همواره به شدت جدی می گیرد. او یك بار از قبول نقش جیمز دین (هنرمند رویایی دهه 60) امتناع كرد، چون گمان می كرد هنوز به اندازه كافی برای چنین نقشی تجربه ندارد.

او تمرین هایش را با وسواسی خاص دنبال می كند؛ مثلا برای فیلم «شاتر آیلند» كه قرار بود نقش یك روان پریش را بازی كند، مرتب به تیمارستان ها سر می زد یا برای فیلم «الماس خونین» كه قرار بود در آفریقا ساخته شود، با كارگران آفریقایی گفت وگو می كرد تا جایی كه بعضی از این گفت وگوها پایان بخش فیلم شدند.

باید خودم را به خودم اثبات كنم

او برای فیلم تلقین بیشتر از دو ماه را با كارگردان و نویسنده یعنی كریستوفر نولان روی فیلمنامه كار كرد، در فیلم هوانورد نیز برای تاثیرگذاری بیشتر یك صحنه بیش از 45 برداشت بازی كرد تا از نقش راضی شود. او خودش درباره این جدیتش می گوید: 

«این گونه زندگی و كار می كنم تا خودم را اثبات كنم نه به دیگران بلكه به خودم.» 

او همچنین در جایی دیگر می گوید: 

«اوایل خیلی  جاها من را قبول نمی كردند، ولی برای من مهم ترین چیز این بود كه احساس كنم چیزی را به دست آورده ام، من هیچ وقت به جایگاه كنونی ام راضی نمی شوم و مدام به دنبال چیزهای بیشترم.»

فكر می كنم خیلی خوش شانس بوده ام

می توان او را در خیابان ها دید كه خیلی معمولی گردش می كند تا جایی كه این احساس به شما دست می دهد كه می توانید جلو بروید، با او دست بدهید و درباره روزتان صحبت كنید و یك نوشیدنی با هم بنوشید. هیچ كس به دلیل موفقیت هایش به او حسودی نمی كند؛ چون همه می دانند با كار سخت به این جایگاه رسیده است. خودش اعتراف می كند كه در زندگی خیلی خوش شانس بوده و معتقد است افراد زیادی هستند كه آرزو دارند در موقعیت او باشند.

زمان هایی كه به مرگ نزدیك بوده است

دی كاپریو دوست دارد مانند یك فرد عادی باشد؛ اما این دلیل نمی شود كه میلش را به ماجراجویی از دست بدهد. خودش می گوید

«دوست دارم كارهایی انجام دهم كه من را بترسانند.» 

البته بعد از اتفاقی كه در سال 1996 هنگام چتربازی برایش پیش آمد، كمی ملاحظه كارتر شده است ؛ در آن اتفاق چتر نجاتش باز نشد و مربی اش مجبور شد با طناب اضطراری او را نجات دهد. او بانجی جامپینگ هم بازی می كند، گاهی هم برای غواصی كوسه می رود. زمان هایی هم شده  كه خودش سعی نكرده است با خطر درگیر شود، ولی خطر برای او پیش آمده  است؛ مثلا نوامبر 2 سال پیش وقتی در یك پرواز كاری به روسیه برای فعالیت های محیط  زیستی بود، هواپیما مجبور به فرود اضطراری شد، چون موتورش نقص فنی پیدا كرد و بال آن نیز آتش گرفت. البته چند ماه قبل  از آن هم وقتی برای غواصی رفته بود، مخزن اكسیژن او دچار مشكل شد و بدون هوا ماند و مجبور شد مسافتی را شنا كند تا به دیگر اعضای گروه برسد. او بعد از این واقعه گفت: 

«خیلی هیجان انگیز است كه بفهمید باز می توانید زنده بمانید.»

آنچه او را از دیگر بازیگران متمایز می كند

دیوید اوور، استاد مطالعات زیست محیطی در دانشگاه برلین می گوید: 

«لئوناردو دی كاپریو می  تواند بین مردم به یك الگو تبدیل شود، او یك چهره مشهور و متفكر است و كمتر پیش می آید این دو خصیصه در یك نفر جمع شوند.» 

پروفسور اوور به ساعت ها و هزینه های بی شماری اشاره می كند كه لئوناردو به فعالیت های خیریه و به خصوص فعالیت های زیست محیطی اختصاص داده است. خود دی كاپریو درباره این فعالیت هایش می گوید: 

«من وقتی بچه بودم، فكر می كردم یك زیست شناس كوچك هستم. من تمام فیلم های مستندی كه درباره از بین رفتن منابع طبیعی یا انقراض گونه های مختلف جانداران بود را با دقت دنبال می كردم و همه این ها روی افكار و احساسات من تاثیری عمیق برجای  گذاشتند. بنابراین وقتی موقعیت ایجاد شد، تصمیم گرفتم آن راه را بیشتر ادامه دهم و در مورد مسائل زیست محیطی تحقیق كنم و اطلاعات بیشتری به دست بیاورم.

فعالیت های او برای نجات زمین 

آندرو روكین یكی از خبرنگاران محیط زیستی نیویورك تایمز می گوید: 

«من واقعا تحت تاثیر قرار می گیرم وقتی می بینم او چگونه وقت و انرژی خود را صرف فعالیت های محیط زیستی و حفاظت از گونه های در حال انقراض و مراتع طبیعی می كند.»

در سایت شخصی او بیش از آن كه عكس و تریلر فیلم هایش باشد، معرفی بنیاد لئوناردو دی كاپریوست؛ بنیادی كه در سال 1998 توسط این آقای بازیگر تاسیس شد و با این هدف به وجود آمده كه بتواند آینده ای مناسب برای این سیاره و ساكنانش فراهم كند . این بنیاد توسط مادرش ارملین اداره می شود و تاكنون نیز افتخارات فراوانی را به دست آورده است.

به اندیشان...
ما را در سایت به اندیشان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behandishana بازدید : 222 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 10:00