نقش حافظ و مولوی در عقبافتادگی جامعه ایرانی#عبدالرضامدرسزاده
اخیرا نقلقولی از استاد محترم آقای دکتر فیاض دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران منتشر شده است که ایشان در جایی گفتهاند مسوول عقبافتادگی جامعه ایرانی اندیشه و شعر امثال حافظ و مولوی است(نقل به مضمون).
روشن است که هدف ایشان نفی میراث کهن زبان و ادب فارسی و عرفان اسلامی نیست، بلکه منظورشان قاعدتا بایست این باشد که این قبیل مشاهیر ایرانی با آثارشان جنبش فکری و فرهنگی در جامعه پدید نیاوردهاند و به جای ترویج کار و تلاش به گوشهگیری و انزوا و تعطیل کردن عقل تاکید کردهاند.
در این باره چند نکته شایان توجه است:
۱- این نخست بار نیست که وقتی دنبال مقصر عقبافتادگیهای تاریخی خود هستیم، "سنگ به دیوار دبستان" فکر و فرهنگ و هنر ایرانی میزنیم و این خودزنی را باافتخار برجسته میسازیم.
۲- کسانی چون حافظ و مولوی و سعدی و دیگران پس از چند دهه ریاضت و تلاش و مجاهدت به چنین سطحی از فرهیختگی رسیدهاند که سخنشان مقبولیت همگانی یافته است وگرنه هیچ دلیلی ندارد مردمی که روزنامه دیروز را همنمیخوانند، سخنان چند صد سال پیش را آویزه گوش خویش قرار دهند.
۳- اتفاقا نکته اصلی اینجاست که چون همه آحاد و اقشار ایرانی به اندازه امثال حافظ و سعدی کار و تفکر نکردهاند، چنین عقب افتادهایم ؛ضمن اینکه بی حجت شمردن تعریف و وصف فرنگیان شرقشناس از بزرگان ایرانی، میشود فهم کرد که این اندیشمندان حامل چنان فکر و فرهنگ برجستهای هستند که هوش و حواس فرنگیان با وجود اینکه کمتر چیزی از مشرق زمین برایشان تازگی دارد، به آنان معطوف شده است.
۴- در این کهکسی روز به جد کار کند و شبهنگام با مثنویخوانی و دیوان حافظ استراحت فکری کند و تجدید قوای ذهن و اندیشه داشته باشد که بسیار پزشکان و مهندسان اکنون چنینمیکنند چه تناقض و منعی نهفته است که چنین رویکردی دستمایه عقبافتادگی یک ملت تلقی شود؟
۵- با همه تفاوتهای مصداقی که زندگی امروز ما با قرن هفتم دارد و برخی کنشها وکارکردها متفاوت مینماید و شاید نتوان مثلا شیوه تربیت فرزند و همسرداری را صد در صد مطابق متون ادبی پیش برد، اما در سراسر این کتب تعبیرات مربوط به کارکردن و بی هنر نبودن و دنبال فضایل رفتن موج میزند که به گمان ما ادای دین امثال حافظ و سعدی و مولوی به تمدن ایرانی - اسلامی و انجام وظیفه در قبال جامعه ایرانی است.
۶- اینکه در برخی آثار بزرگان شعر فارسی، به سبب عشقگرایی، عقل نکوهش شده است یا اندیشه صدرایی جامعه ساز نیست هم صرفا امری ذوقی و احساسی و معرفتی تبیین شده است که به معنی تعطیل کردن تفکر و تعقل نیست و یا مشوق آننیست.
۷- ایشان با تخصص جامعهشناسی خویش به ادبیات نگریستهاند و شاعران بزرگ ما را محکوم کردهاند و حتما قبول دارند که بسیاری از اندیشههای متقن برآمده از تخصص ایشان هم در این چند قرن بر زمین مانده و ناکارآمد مینماید در حالی که آن اندیشه و صاحباندیشه مشکلی نداشته و ندارند و این جامعه ایرانی است که به هزار و یکدلیل تن به کار و ابتکار و کوشش وجوشش نمیدهد.
به امید آنکه روزی ایران عزیز ما شاهد این باشد که با همین پبام و تاکیدهای حافظ و سعدی و دیگرانهم میتوان در مسیر رسیدن به جامعه آرمانی حرکت کرد و همچنان تمدنساز بود.
به اندیشان...
ما را در سایت به اندیشان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : behandishana بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 13:17