خودش؛ "مریم میرزاخانی" بود!
✅ اگر روزی دختری میداشتم، به هیچ وجه نمیگذاشتم کسی برای او از سیندرلا بگوید...
دختر ضعیفی که در رویا و خیال، با گم شدنِ کفشش و به اتکاء جنس مرد، به خوشبختی برسد.
برای او از مریمی میگفتم با چشمانی روشن، از تبار پارس...
از مریمی میگفتم که مشتق مرتبه چهارم زندگی را ندید و رفت...
ولی آکادمی علوم آمریکا را از انحصار مردان خارج کرد و رفت.
بدون جا گذاشتن کفشش و فقط با همت بلند خودش.
اگر من جای اصغر فرهادی میبودم، به جای سپردن اسکار در دست نماینده سرمایه داری مدرن (انوشه انصاری که با کمک سرمایه، فضای کراندار را تجربه کرد)، اسکارم را به مریمی میسپردم با چشمانی روشن از تبار پارس؛ که ذهنش فضای بی کران بود.
اگر من جای مردم سرزمینم بودم، نام تمام دخترانم را مریم میگذاشتم تا ننگی شود و شرمی بپاشد بر سر تمام سردمداران ۲۰۰ سال گذشته ایران.
به یاد مریمی با چشمان روشن که قبل از آنکه دختر کسی، همسر کسی یا مادر کسی باشد؛ قبل از آن که به او لقب دختر فلانی یا همسر فلانی بدهند، خودش؛ "مریم میرزاخانی" بود.
او سد شکن بود.
درود همگان بر او.
✍️ وحید جاویدان
به اندیشان...
ما را در سایت به اندیشان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : behandishana بازدید : 164 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 15:25