مصاحبه با همسر رضاشاه درباره خانواده پهلوی مرتضی رسولی/گفتوگومن در سال 1284 شمسی به دنیا آمدم. پدربزرگم ملقب به مشکوهالدوله از طایفه قاجار بود؛ به همین دلیل هم در دوره قاجاریه سمتهای دریاری داشت. پدرم غلامعلی میرزامجللالدوله در زمان سلطنت رضاشاه رئیس تشریفات دربار بود؛ به همین دلیل الفت خاصی میان او و رضاشاه برقرار بود.مادرم، گوهر ملک نام داشت، مجموعاً 2 خواهر (اشرفالسلطنه و عزت) و 2 برادر داشتم. 2 برادرم احمد میرزا و عباس میرزا رضاشاه برای تحصیل به خارج فرستاد. یکی در دانشگاه وست مینستر انگلستان و دیگری در سن سیر فرانسه تحصیل کرد. وقتی که به ایران برگشتند سرمایهای از ارث پدری داشتند. اما متأسفانه هیچکدام عاقبت بخیر نشدند و در نتیجه اعتیاد به تریاک و الکل درگذشتند. یک روز که برای دیدن احمدمیرزا رفته بودم، با اه و ناله گفت: «ببین چه ریختی شدم.» عباس میرزا هم، که تریاک را در عرق حل میکرد و میخورد، کبدش عیب پیدا کرد و مدتی در بیمارستان شهربانی بستری شد. هر 2 جوان، با آن که تحصیلکرده بودند، دست دستی خودشان را به کشتن دادند.با رضاخان چگونه آشنا شدید و چطور شد او شما را به همسری انتخاب کرد؟موقعی که 13 یا 14 ساله بودم خواستگاران زیادی داشتم که یکی از آنها سردار سپه بود. من حتی یک عکس هم از سردار سپه ندیده بودم و نمیدانستم آیا او هم مرا دیده بود یا نه، ولی چون پدرم خیلی از رضاخان تعریف میکرد و میگفت او مرد بااستعداد و خوبی است، من هم نتوانستم حرفی بزنم و توصیه او را گوش کردم.از آن موقع به بعد، سردار سپه هر شب به منزل ما میآمد، هدایایی هم با خودش میآورد مثلاً یک شب کیسه ای پر از لیره آورد. خواهرم عزت خانم هم خیلی مراقب بود، غذا میپخت و با مشروب پذیرایی میکرد. این پ, ...ادامه مطلب
تنخواه کلان دانشگاه بیرجند در جیب محمد حسن گنجیاگر از خودتان می پرسید، چطور است که ایران با این همه رنج و جنگ و عذاب و بدبختی که در طول تاریخ تا اکنون دیده است، هنوز سرپاست باید گفت به خاطر وجود بعضی آمدها. یکی از این آدمها دکتر محمد حسن گنجی پدر علم جغرافیای ایران است.اقتصاددان : آقای دکتر محمّدحسین پاپلی یزدی استاد بازنشسته ی دانشگاه تربیت مدرس در جشن یکصد سالگی دکتر گنجی به ذکر خاطرهای میپردازد و میگوید”در زندگیِ زنان و مردان بزرگ، نکاتی ست که انسان را به کرنش در برابر آنان وامی دارد. یکی از این مردان بزرگ، دکتر محمّدحسن گنجی پدر علم جغرافیای نوین ایران است. مردی که “زخمیِ هزار دشنه از دستِ روزگارِ هیچ” بود اما شرافت و وطن دوستی اش را به حراج نگذاشت. او در تیرماه ۱۳۹۱ درگذشت«درست زمانی که [اولین سالهای پس از انقلاب ۵۷] او را از همه ی حقوق محروم کرده بودند [حتی از حقوق بازنشستگی] و ناچار بود برای گذرانِ زندگی در دارالترجمه کار کند، حدود ۲ میلیون تومان از تنخواهِ ویژه ی رئیس دانشگاه بیرجند که زمانی (۱۳۵۴) رئیس آن بود، هنوز در دستش مانده بود. پولی که حساب و کتابی نداشت و کسی جز خودش از آن با خبر نبود. پولی که [در آن روز] معادل ۳٠٠ هزار دلار [نزدیک به ۱۵ میلیارد تومان امروز] بود. روزی او را دیدم که در ساختمان وزارت علوم راه افتاده که من این پول را باید به چه کسی تحویل بدهم؟!شاید اگر من جای ایشان بودم، آن پول را برداشته و از این مملکت می رفتم.دکتر محمّدحسن گنجیِ آن زمان، تحت فشار بود. نه پدری داشت و نه مادری و نه فرزندی که مانعِ رفتنش باشند. خودش بود و زنش. به هر گوشه ی جهان می توانست برود. در مراکز علمیِ اروپا و آمریکا دوستان زیادی داشت. اما در ایران ماند تا به ما درسِ , ...ادامه مطلب
خاطره ای از یک راننده تریلی در زمان شاه✍️ سال ۱۳۳۸ در ورودی تهران ماشینم در موقع دور زدن در تقاطع ناگهان خاموش شد. من لباس هایم را تعویض کردم و مشغول رفع عیب ماشین شدم. ولی به علت بند آمدن خیابان ترافیکی به راه افتاد تقریبا نیم ساعتی بود ولی ماشین درست نشد. ناگهان دو نفر با کت و شلوار رسمی نزد من آمدند و علت توقف را از من پرسیدند و من خرابی ماشین را عنوان کردم.من که مدتی دست به کار شدم و لباس هایم کثیف شده بودند و در گرما مشغول بودمو ماشین درست نمی شد بسیار کلافه بودم که دوباره یکی از ان دو نزد من آمد و گفت که چند لحظه بیا کارت دارم. من با او رفتم دیدم چند ماشین پشت سر من یک کادیلاک مشکی رنگ شیشه اش را پایین داد و گفت: چه اتفاقی افتاده؟ من هم شرح دادم که چگونه ماشینم خراب شده و علت فرسودگی ماشین است. دیدم شروع به نوشتن نامه ای کرد و روی پاکت نامه آدرسی نوشت و گفت بچه کجایید؟ گفتم اردستان. گفت خوب به خانه ات برگرد و استراحت کن و فلان روز به این آدرس برو و نامه را به آنها بده. گفتم اما ماشینم خراب است. گفت ماشینت را بگذار همین جا و برو. من خنده ام گرفت و گفتم مگر می شود ماشینم را ول کنم و بروم؟ خارج از آن بار مردم در آن است. دیدم یکی از آن دو مرا یک گوشه کشید و گفت می دانی این شخص کیست که با آن یکی به دو می کنید؟ گفتم :نه مگر کیست؟ گفت: اعلی حضرت همایونی شاهنشاه آریامهر است! تا شنیدم جا خوردم و از ترس معذرت خواهی کردم و نامه را گرفتم و به شهرمان برگشتم و قضیه را برای همسرم توضیح دادم. چند روز بعد گفتم باید بروم به آدرسی که دارم .ولی از یک جا می ترسیدم که شاه برای بند آوردن خیابان مرا تنبیه خواهد کرد. از یک جا باید می رفتم و ببینم تکلیف ماشینم و بارم چه شده. خلاصه دل را به در, ...ادامه مطلب
♦️درنگی در توصیفات فقیه و استاد اخلاق از فتحعلی شاه., ...ادامه مطلب
آخرینباری که آنها را دیدم...✍, ...ادامه مطلب
استاد حسن انوشه، پژوهشگر و ادیب ایرانی درگذشتحسن انوشه، پژوهشگر و ادیب ایرانی در ۷۶ سالگی با ابتلا به سرطان در بیمارستانی درگذشت.آقای انوشه از جمله سرپرست گروه نویسندگان دانشنامه ادب فارسی و عضو هیات , ...ادامه مطلب
پس در خانه بمان لطفاً!ملکه بریتانیا خانم الیزابت شاهد...طاعونمالاریاجنگ جهانی دومجنگ کرهجنگ ویتنامساخت لندروورساخت رنجروورساخت جی واگنساخت هواپیمای کونکوردبازنشستگی کونکوردچیره شدن نازی ها بر برلیننا, ...ادامه مطلب
«شاید در بهشت بشناسمت!»مجری یک برنامه تلویزیونی که مهمان او یک فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید؛ بیشترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟فرد ثروتمند چنین پاسخ داد:چهار مرحله را طی کردم تا طع, ...ادامه مطلب
خودرو ایرانی که با آب کار می کندخودرو ایرانی که با آب کار می کند تا ۶ ماه آینده تجاریسازی میشودمخترع سامانه آبسوز موتور خودرو از تجاریسازی سامانه آبسوز بر روی خودروهای ایرانی ظرف ۶ ماه آینده خبر د, ...ادامه مطلب
مگر چوپان, دروغگو, چند تا دروغ گفت؟؟,!!#قابل_تاملمعلم سر كلاس به يكی از شاگردان گفت: درس چوپان, دروغگو, را بخوان!بچه زد زير گريه و گفت : نمیتوانم آقا معلم!معلم پرسيد: چرا؟بچه پاسخ داد: آقا! پدرم اين صفحه, ...ادامه مطلب
چــــــــــه میکند قدرت؟!تلنگر:تقریبا تردیدی نیست که شاه سلطان حسین صفوی، یکی از احمقترین و ناتوانترین و نادانترین و متوهمترین پادشاهان ایران در پانصد سال اخیر است. او آخرین پادشاه صفوی و سبب وی, ...ادامه مطلب
چرا امیر کبیر را در ایران دفن نکردند؟ امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه که با دسیسه هاى یک سرى وطن فروش در حمام فین کاشان به قتل رسید، در شهر کربلا به خاک سپرده شد.این که چرا او را به , ...ادامه مطلب
۲۸ مهر زادروز ستارخان، سردار ملی ( زاده ۲۸ مهر ۱۲۴۵ سردارکندی ورزقان -- درگذشته ۲۵ آبان ۱۲۹۳ تهران ) سردار جنبش مشروطیت ستارخان قرهداغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ا, ...ادامه مطلب
چرا انسانهای موفق، در همهچیز موفق هستند؟!تا کنون متوجه شده ای که انسان های موفق تمام کارهایشان را خوب انجام می دهند. این مسئله اتفاقی نیست، و به این دلیل است که آن ها زندگی خود را بر پایه درستی بنا, ...ادامه مطلب
چگونه یک ماست فروش، میلیاردر شد+عکس انتخاب: حَمدی اولوکایا، موسس و مدیر عامل شرکت « چُبانی» است که در طول شش سال که از آغاز فعالیتش میگذرد، حدود ۲۰ درصد از بازار شش و نیم میلیارد دلاری ماست در آمر, ...ادامه مطلب